امشب باز آسمان دلم ابریست
دل بهانه ی تو را می گیرد
دیدنت را میخواهم و بودنت را
چه کنم با این دل شکسته ی بیقرار که خواب و قرار از من گرفته
آخ که چه سخت است دلتنگی وندیدن ، دوست داشتن و بهم نرسیدن !
نازنینم !
بگو چه کنم
بگو از کدامین افق طلوع خواهی کرد
بگو با کدامین سحر خواهی آمد بگو.....
بگو چه کنم دردهای این دل بیقرارم را .......
شبکه حسگر بیسیم (Wireless Sensor Network/ WSN) به یک شبکه بی سیم از حسگرهای خودراهبر گفته میشود که با فاصله پخش شده اند و برای اندازه گیری گروهی برخی از کمیتهای فیزیکی یا شرایط محیطی مانند دما، صدا، لرزش، فشار، حرکت یا آلاینده ها، در مکانهای مختلف یک محدوده کاربرد دارد. شبکههای حسگر با انگیزه استفاده در کاربردهای نظامی مانند نظارت بر میدان جنگ، توسعه پیدا کرد. اما امروزه شبکههای حسگر بی سیم در صنعت و بسیاری از مقاصد غیر نظامی استفاده میشوند، از جمله نظارت و کنترل فرآیندهای صنعتی، نظارت بر سلامت دستگاهها، نظارت بر محیط و یا خانه، کاربردهای مراقبت از سلامتی، خانههای هوشمند و کنترل ترافیک.
علاوه بر یک یا چند سنسور، هر گره از شبکه معمولاً مجهز به یک فرستنده و گیرنده رادیویی (یا هر وسیله مخابراتی بی سیم دیگر)، یک میکروکنترلر کوچک، و یک منبع انرژی (معمولا یک باتری) است. اندازه یک گره سنسوری بسته به اندازه بسته بندی آن تغییر کرده و تا یک دانه شن قابل کوچک سازی است. که قطعات این شنریزه در ابعاد میکروسکوپی هنوز باید ساخته شود. به طور مشابه قیمت هر گره حسگر میتواند بین چند صد دلار تا چند سنت، بسته به اندازه و پیچیدگی مورد نیاز یک گره متفاوت باشد. محدودیتهای قیمت و اندازه در گرههای حسگر منجر به محدودیت در منابعی مانند انرژی، حافظه، سرعت پردازش و پهنای باند در آنها میشود.
یک شبکه سنسور معمولاً تشکیل یک شبکههای بیسیم اقتضایی (ad-hoc) را می دهد، به این معنی که هر گره از الگوریتم مسیریابی multi-hop استفاده میکند. (تعداد زیادی گره یک بسته اطلاعاتی را جلو برده و به ایستگاه مرکزی می رساند).
در حال حاضر شبکههای بی سیم حسگر یکی از موضوعات فعال تحقیقاتی در علوم کامپیوتر و ارتباطات است که هر ساله تعداد بیشماری کارگاه و کنفرانس در این زمینه انجام میشود.
دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم
حج بخدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر وریش نیست
هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و امن یجیب
شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
....................
مـن همه جــا ، پی تـو گشتهام از مــه و مهــر ، نشـان گــرفتـهام
بـــوی تــــو را ، ز گـل شنیـدهام دامـــن گـــل ، از آن گــرفتـهام
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
....................
دل مــن ، سـرگشتــة تــوسـت نفســـم ، آغشتـــة تـــوســت
بـه بـاغ رؤیـاهـا ، چـوگلت بـویـم در آب و آئینـه ، چـو مـهــت جـویم
توای پــری کجایی؟
در این شب یلدا ، ز پیات پـویم بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم
توای پــری کجایی؟
....................
مــه و ستـاره درد مـن میداننـد که همچـو من پـی تـو سرگردانند
شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی